زلال حکمت
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زلال حکمت و آدرس zolalehekmat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس



ای داغدار روضه ی آقا ؛ رسول ترک

ای مورد عنایت زهرا ؛ رسول ترک

تو عاشق حسینی و من عاشق حسین

من رشک می برم به تو اما...رسول ترک

دست کریم حضرت ارباب و اشک تو

ای قطره ی رسیده به دریا ؛ رسول ترک!

هنگام اشک و ناله بر ارباب بی کفن

ای کاش می شدیم سراپا رسول ترک

حر و حسین و توبه و این قصه ی عجیب!

حل کرده ای تو راز معما ؛ رسول ترک

هر (یا حسین) گفتن تو (با حسین) بود

من عاجزانه ناله زنم: یا رسول ترک!

در مجلس عزای تو ارباب با وفا

از راه لطف، می شوم آیا رسول ترک؟

............................................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

...........................................................

روح آسمانی عاشق دلباخته ی حضرت ارباب؛ مرحوم حاج رسول دادخواه خیابانی (رسول ترک) غریق رحمت واسعه ی حضرت حق و همنشین اربابش حسین (ع) باد.

 

 

[ جمعه 15 دی 1391 ] [ 21:34 ] [ محمدحسین تقوایی ]

السلام علیک یا اباعبدالله

در حال و هوای اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ؛ بیشترین و معروف ترین روضه ای که از مرثیه سرایان اهل بیت (ع) شنیده می شود ، ماجرای  ( بازگشت کاروان آزادگان اهل بیت " ع" به کربلا و ملاقات جابر بن عبدالله انصاری با آنها ) می باشد.

آنچه در پی می آید گفتار متفکر شهید مرحوم مطهری است در کتاب ارزشمند حماسه حسینی پیرامون این موضوع :

 

( اربعین می رسد ، همه ی مردم این روضه را گوش می کنند که اسرا از شام که بر می گشتند ، آمدند به کربلا و در آنجا با جابر ملاقات کردند، امام زین العابدین "ع" با جابر ملاقات کرد، در صورتی که این مطلب جز در کتاب لهوف که آن هم خود سید بن طاووس در کتاب های دیگرش تکذیب کرده و لااقل تایید نکرده است، در هیچ کتابی نیست و هیچ دلیل عقلی هم قبول نمی کند. ولی مگر می شود این را از مردم گرفت؟

 

در اربعین تنها موضوعی که مطرح است موضوع زیارت امام حسین "ع" است چون اولین زائرش جابر بوده است و در این روز زیارت امام حسین "ع" سنت شده است. اربعین جز موضوع زیارت امام حسین "ع" هیچ چیز دیگری ندارد، موضوع تجدید عزای اهل بیت نیست؛ موضوع آمدن اهل بیت به کربلا نیست، اصلا راه شام از کربلا نیست، راه شام به مدینه از خود شام جدا می شود....)

حماسه حسینی ج اول ؛ استاد شهید مطهری ؛ ص 71 ؛ انتشارات صدرا؛ 1384

 

[ پنج شنبه 14 دی 1391 ] [ 16:58 ] [ محمدحسین تقوایی ]

سلام بر ولی خدا و دوست او ؛ سلام بر خلیل خدا و بنده ی نجیب او ؛ سلام بر بنده ی برگزیده ی خدا و فرزند برگزیده اش ؛ سلام بر حسین مظلوم شهید ؛ سلام بر اسیر گرفتاری ها و  کشته اشک روان....

......................................................................

فراز آغازین زیارت اربعین

 

 

[ چهار شنبه 13 دی 1391 ] [ 16:30 ] [ محمدحسین تقوایی ]

افتاد ز پا ساقی و مستی بشکست

پیمانه ی عشق و می پرستی بشکست

وقتی که حسین ( انکسر ظهری ) گفت

گویا کمر تمام هستی بشکست

..................................

سروده ی : محمد حسین تقوایی


[ دو شنبه 11 دی 1391 ] [ 14:27 ] [ محمدحسین تقوایی ]

امشب به هوای تو صفا دارد دل

در گوشه ی خلوتش تو را دارد دل

کنج حرم پاک تو یا شاهچراغ!

آوای رضا رضا رضا دارد دل

.................................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

 

[ یک شنبه 10 دی 1391 ] [ 13:28 ] [ محمدحسین تقوایی ]

یکی از معروف ترین ، زیباترین و در عین حال در مقام عمل به آموزه های آن؛ مهجورترین نامه های امام علی (ع) در نهج البلاغه؛ نامه ای است که امام (ع) خطاب به امام حسن مجتبی (ع) در موضوع تربیت و اخلاق نگاشته اند و در اکثر نسخ نهج البلاغه، سی و یکمین نامه ی این مجموعه ی ارزشمند است.

موضوع اصلی نامه 31 نهج البلاغه، تربیت و اخلاق است که به تناسب و اقتضاء نیاز برای تبیین آموزه های اخلاقی و تربیتی از توحید،، نبوت، معاد، تاریخ، انسان شناسی، روان شناسی و ...سخن به میان آمده است.

به اعتقاد بسیاری از شارحان نهج البلاغه؛ نامه ی 31 کامل ترین و جامع ترین منشور تربیت دینی است.

امام (ع) در این نامه به تبیین اصول اساسی تربیت و اخلاق می پردازند و چهار اصل تعقل، تفکر ، تدبر و کرامت انسانی را از اهم این اصول می دانند. همچنین حضرت در این نامه به زمینه هایی که امر تربیت انسان را سهولت می بخشند، اشاره می فرمایند.از دیدگاه امام (ع) توجه به مبدا و معاد بیشترین تاثیر را در به سامان رسیدن اقدامات تربیتی دارند.

در ابتدای این نامه که با عبارت ( من الوالد الفان...از پدری فنا پذیر....) آغاز می شود؛ امام (ع) با ذکر شش صفت برای نگارنده ی نامه و چهارده صفت برای مخاطب نامه، مبحثی کوتاه اما ژرف از انسان شناسی ارائه می دهند و در ادامه برای بیان اهم مسائل تربیتی و اخلاقی به موضوعاتی چون : خودسازی ( از راه تقوا، تربیت دل ، یاد مرگ، توجه به تحولات دنیا، تدبر در تاریخ، آخرت گرایی و ...) ، اخلاق در دو بعد فردی و اجتماعی ، معیار روابط اجتماعی و ... می پردازند.

کوتاهی جملات در عین فصاحت و بلاغت ، ارتباط عمیق نامه ی 31 به قرآن ، تبیین جایگاه پدر و تاثیر وی در تربیت فرزند و ... از خصوصیات بارز این نامه می باشند.

شروح متعددی بر این نامه چه به طور مستقل و چه در ضمن شروح نهج البلاغه نگاشته شده است. نگارنده این سطور نیز در پژوهشی گسترده، ارتباط نامه 31 را با قرآن کریم باز شناسی و بررسی و تحلیل نموده است و شرحی قرآنی _ تربیتی بر آن نگاشته است که به عنوان پایان نامه ی تحصیلات تکمیلی با درجه ی عالی پذیرفته شد. امید که توفیق چاپ و نشر آن را پیدا کنم.

مطالعه ی نامه 31 نهج البلاغه را به تمام دست اندر کاران امر تربیت : پدران و مادران، معلمان و مربیان ، اساتید حوزه و دانشگاه و ... توصیه می کنم.

 

[ یک شنبه 10 دی 1391 ] [ 9:25 ] [ محمدحسین تقوایی ]

دوباره جمعه ؛ عطر یاس...اما...

نفس هایی پر از احساس...اما...

به عشق دیدن تو پهن کردم

بساط روضه ی عباس...اما...

................................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

 

[ جمعه 8 دی 1391 ] [ 9:30 ] [ محمدحسین تقوایی ]

یا ایهاالانسان ما غرک بربک الکریم؟

ای انسان چه چیز تو را درباره ی پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته ؟

(سوره ی انفطار آیه ی : 6 )

 

[ پنج شنبه 7 دی 1391 ] [ 20:10 ] [ محمدحسین تقوایی ]


 

تا سرو قد سبز تو در خاک نشست

در سینه ، دل یاس غریبانه شکست

دستان پر از مهر تو در دنیا ماند

تا از همه دل شکستگان گیرد دست

..............................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

 

[ پنج شنبه 7 دی 1391 ] [ 19:55 ] [ محمدحسین تقوایی ]

اشاره:

آنچه پیش رو دارید؛خلاصه ی یک جلسه پرسش و پاسخ با موضوع (مدیریت پرسش ) است، ضروری ترین پرسش های دانشجویان و پاسخ های این جانب به اختصار ارائه می گردد:

بقيه در (ادامه مطلب)

 

1


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 6 دی 1391 ] [ 22:9 ] [ محمدحسین تقوایی ]

هنگامی که طلحه و زبیر پیمان شکنی کردند و با عایشه به بصره آمدند و آنجا را زیر سلطه ی خود قرار دادند؛ بعضی معتقد بودند که امام (ع) آنها را تعقیب نکند، با آنها درگیر نشود و آنها را به حال خود رها سازد تا این که آنها خود تسلیم شوند. این خطبه در حقیقت پاسخ امام به این پیشنهاد است؛ پیشنهادی که در نتیجه ی آن بخش های مهم و عمده ی جهان اسلام در اختیار دشمنان قرار می گرفت.

امام(ع) در این خطبه جلوه هایی از شناخت، علم و آگاهی خویش و نیز گوشه ای از مظلومیت خود را به تماشا می گذارند. در ابتدا میفرمایند :

( به خدا قسم من مانند کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم "در برابر لانه اش" به خواب می رود تا صیاد به او برسد و دشمنی که در کمین اوست غافلگیرش کن..."من هرگز غافلگیر نمی شوم" )

کفتار در اغفال شدن ضرب المثل است؛ چرا که با سر و صداهایی که شکارچیان به وجود می آورند سر در لانه فرو برده و از خطرات پیرامون خود غافل می شود و به خواب می رود و شکار می گردد. این تشبیه امام(ع) درس های مدیریتی ارزشمندی را برای زمامداران و مدیران جامعه ی اسلامی دارد که هرگز نباید مانند کفتار اغفال نشوند؛ فرصت ها را از دست بدهند و بدون کمترین مقاومتی در دام دشمن گرفتار شوند.

املم(ع) با قاطعیت اعلام می کنند که با یاری حق طلبان و با شمشیر برنده ی آنها، بر کسانی که به حق پشت کرده اند می کوبم.

حضرت در پایان خطبه مظلومیت خویش را چنین بیان می فرمایند:

(...به خدا سوگند از زمان وفات پیامبر "ص " تا امروز همواره از حقم باز داشته شده ام و دیگران را که هرگز هم سان من نبوده اند، بر من مقدم داشته اند.)

 

[ دو شنبه 4 دی 1391 ] [ 15:3 ] [ محمدحسین تقوایی ]

دلم دارد امشب هوای حرم

و نم نم ببارد برای حرم

و این مرغ بشکسته بال دلم

زند پر به شوق هوای حرم

مگر چون زلال تو جاری شوم:

من و خلوت بی ریای حرم

به شوق تو و نذر چشمان تو

بریزم دلم را به پای حرم

و آن قدر می گریم امشب که باز

بگیرد دل من صفای حرم

و تا مشرق چشم تو می رود

دل عاشقم پا به پای حرم

تو را دیده ام یا امام غریب!

تو را دیده ام جای جای حرم

..............................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

 

 

 

 

[ یک شنبه 3 دی 1391 ] [ 19:22 ] [ محمدحسین تقوایی ]

بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) و ماجرای سقیفه ی بنی ساعده و انحراف رهبری جامعه ی اسلامی از مسیر اصلی خود؛ ابوسفیان با نیت ایجاد فتنه و آشوب و درگیری میان مسلمانان ، با امام علی (ع) پیشنهاد خلافت داد و قصد داشت با حضرت بیعت کند. امام (ع) که می دانست ابوسفیان به خاطر دین این سخنان را نمی گوید و هدف او فتنه انگیزی است، این خطبه را در پاسخ وی ایراد فرمودند.

امام (ع) در ابتدای این خطبه از مردم می خواهند که امواج فتنه ها را با کشتی های نجات (اهل بیت " ع " ) در هم بشکنند و از اختلاف و پراکندگی بپرهیزند: " ایهالناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طریق المنافره... "

خطبه ی پنجم نهج البلاغه از جمله خطبه هایی است که امام (ع) علت سکوت خویش را در حوادث بعد از رحلت پیامبر (ص) بیان می فرمایند :

(..اگر"درباره ی خلافت و شایستگی هایم در این زمینه "سخن بگویم ؛ می گویند بر حکومت حریص است و اگر سکوت کنم ، می گویند از مرگ می ترسد. هرگز! من و ترس از مرگ؟ پس از آن همه حوادث و جنگ های ناگوار؟ به خدا سوگند انس و علاقه ی فرزند ابو طالب به مرگ و شهادت از علاقه ی طفل شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است. "اگر سکوت می کنم " به خاطر آن است که اسراری در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم، همچون طناب ها در چاه های عمیق به لرزه در می آیید)

 

 

[ یک شنبه 3 دی 1391 ] [ 8:33 ] [ محمدحسین تقوایی ]

دوستان خوبم! نظر یادتون نره...

[ جمعه 1 دی 1391 ] [ 11:21 ] [ محمدحسین تقوایی ]

گویم ز تو و غیر تو می جویم من

راه دگری غیر تو می پویم من

این ندبه و انتظار و صبح جمعه...

آقا به خدا دروغ می گویم من!!

............................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

 

[ جمعه 1 دی 1391 ] [ 9:38 ] [ محمدحسین تقوایی ]

بدم اما گرفتار حسینم

اگر خارم، به گلزار حسینم

خدا را شکر کز الطاف ارباب

شب یلدا؛ عزادار حسینم

......................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

                 

 

[ پنج شنبه 30 آذر 1391 ] [ 9:47 ] [ محمدحسین تقوایی ]

بررسی سندی دو روایت مذکور :

1)   بررسی سندی روایت در اصول کافی:

عده من اصحابنا عن احمد بن مروک بن عبید عمن حدثه عن ابی عبدالله (ع) قال : ان یوسف علیه السلام کما قدم علیه الشیخ یعقوب علیه السلام دخله عز الملک فلم ینزل الیه فهبط جبرئیل علیه السلام فقال یا یوسف ابسط راحتک فخرج منها نور ساطع فصار فی جوالسماء فقال یوسف : یا جلرئیل ما هذا النور الذی خرج من راحتی؟ فقال نزعت النبوه من عقبک عقوبه لما تنزل الی یعقوب فلا یکون من عقبک نبی ( ر.ک: اصول کافی ج 5 باب کبر ص 222) چنان که در سند روایت مذکور ملاحظه می شود ؛ یکی از واسطه های سند روایت (عمن حدثه) بیان شده، یعنی راوی از راوی قبلی که نامش ذکر نشده و مجهول است، این روایت را نقل کرده است. در حقیقت در سند این روایت شماری از راویان حذف شده اند؛ چنین حدیثی از نظر علم رجال، (حدیث مرسل) است و به تنهایی قابل اعتماد و استناد نیست.(ر.ک: آشنایی با علوم حدیث؛علی نصیری ص 187)

2)بررسی سندی روایت در علل الشرایع:

ابی رحمه الله حدثنا احمد بن ادریس و محمد بن یحیی العطار عن محمد بن احمد بن یحیی عن یعقوب بن زید عن غیر واحد رفعوه الی ابی عبدالله علیه السلام قال : لما تلقی یوسف یعقوب ترجل له یعقوب و لم یترجل له یوسف فلم ینفصلا من العناق حتی اماه جبرئیل فقال یا یوسف ترجل لک الصدیق و لم تترجل له ابسط یدک فبسطها فخرج نور من راحته. فقال له یوسف ما هذا؟ قال : هذا آیه لا یخرج من عقبک نبی عقوبه

در سند این روایت چنان که مشاهده می شود؛ حد اقل یک طبقه از واسطه های نقل روایت ذکر نشده هند و مجهولند (عن غیر واحد) ، ضمن این که در خود سند نیز بر لفظ (رفع) تصریح شده است : (رفعوه) از نظر علم رجال چنین سندی در مرتبه ی اسناد (مرفوع) و حدیث نیز جزء احادیث ضعیف قرار می گیرد و به تنهایی قابل اعتماد و استناد نیست(ر.ک: آشنایی با علوم حدیث؛ علی نصیری، ص 187) لازم به ذکر است که هیچ روایتی نیز در تایید این دو روایت در منابع حدیثی اسلامی وجود ندارد.

نتیجه گیری:

چرا از نسل یوسف (ع) پیامبری به وجود تیامد؟

با توجه به آنچه گفتیم؛ روشن شد که به دلیل تضاد روایات فوق با قرآن و نیز مرسل و مرفوع بودت آنها ، نمی توان به آنها اعتماد کرد و دلیل عدم بعثتت پیامبر از نسل یوسف را از آن به دست آورد.

پس اگر پیامبری از نسل یوسف (ع)، مبعوث نشد ربطی به بی احترامی او به پدر و مادرش ندارد ؛چرا که اساسا چنین بی احترامی واقع نشده است. پاسخ این سوال را می توان از قرآن دریافت:

" ...الله اعلم حیث یجعل رسالته..." (انعام آیه 124 و نیز ر.ک: بقره 124) (...خداوند آگاه تر است که رسالتش را در کجا  " و به عهده ی چه کسی " قرار دهد...)

قدر مسلم این است که ساحت مقدس یوسف (ع) از چنین اتهاماتی مبراست و شایسته است گویندگان مذهبی به گونه ای سخن نگویند که به خاطر ناآگاهیشان در روز قیامت مواخذه شوند(ر.ک: اسری آیه ی 36)

منابع :

1)       قرآن کریم

2)       کلینی ،اصول کافی،(ترجمه ی محمد باقر کمره ای)، 1370، انتشارات اسوه، تهران ، ج5

3)       مکارم شیرازی ( و دیگران)، تفسیر نمونه، 1371، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، تهران،ج 10

4)       طباطبایی (محمد حسین)، المیزان فی تفسیرالقرآن،(ترجمه ی محمد باقر موسوی همدانی)، دفتر انتشارات اسلامی ، قم، 1380، ج11

5)       شیخ صدوق، علل الشرایع (دانلود شده از اینترنت)

6)       نصیری (علی)، انتشارات مرکز مدیریت حوزه ی علمیه ی قم

 

[ چهار شنبه 29 آذر 1391 ] [ 20:0 ] [ محمدحسین تقوایی ]

این همه آدم رفتند و نیامدند؛

 و فقط یک نفر است که رفت و...

هنوز هم همه در تاریخ می گویند: نیامد؛ نیامد....:

ای اهل حرم میر علمدار نیامد...

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391 ] [ 22:17 ] [ محمدحسین تقوایی ]

باز امشب دوباره دارم غم

شده از ابر غم دو چشمم نم

در دلم هیات عزاداری

روضه خوانی کند ،بگیرد دم

هیات و اشک وروضه؛آقاجان

من تو را زین میانه دارم کم

دوست داری تو روضه عباس

 من هم آقای من شبیه توام

گر قدم رنجه ای کنی امشب

امشبی را به عالمی ندهم

چه شود آی صاحب هیات

من ببینم جمال زیبایت

قامتش سرو بود و رعنا بود

چهره اش چون قمر فریبا بود

دست هایش کرامت جاری

چشم هایش چقدر زیبا بود!

از ادب از محبت و غیرت

چون علی تا همیشه تنها بود

آب در حسرت لبش مانده

تشنه لب بود؛گرچه سقا بود

تشنه بود و نفس نفس می زد

تشنه ی یک نگاه زهرا بود

چشم هایش به فاطمه افتاد

با سلام و تبسمی جان داد

سروده ی : محمد حسین تقوایی

[ دو شنبه 27 آذر 1391 ] [ 21:56 ] [ محمدحسین تقوایی ]

شکوه عشق بر هر نیزه رویید

و در باغ گلو سرنیزه رویید

و روزی بود آغاز نیستان

که هفتاد و دو نی بر نیزه رویید

...........................................

سروده ی :محمد حسین تقوایی

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391 ] [ 19:53 ] [ محمدحسین تقوایی ]

این دل که پر از لحظه ی باریدن هاست

آیینه ی بشکسته ای از عشق شماست

ای گم شده ی بقیع! ای یاس کبود!

قبر تو بقیع کوچک سینه ی ماست

................................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

 

 

[ یک شنبه 26 آذر 1391 ] [ 19:28 ] [ محمدحسین تقوایی ]

...ای آقای من! اعتماد و تکیه و امید و توکل من بر توست؛ دستاویزم رحمت توست؛و به آستان تو بار طلب اندازم و از جود تو حاجت خود را جویم...و به توانگری تو جبران نداریم کنم و در زیر سایه ی عفو تو به پا ایستم و به جود و کرم تو دیده بگشایم و به نیکی تو چشم دوزم...

..............................................

بخشی از دعای ابو حمزه ی ثمالی

 

[ شنبه 25 آذر 1391 ] [ 21:42 ] [ محمدحسین تقوایی ]

ای مایه ی رشک کوه و دریا ، زینب

ای آینه ی ام ابیها ، زینب

از دل به دمشق عشق تو پل زده ایم

هر لحظه ، به اسم اعظم " یا زینب "

..........................................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

 

[ جمعه 24 آذر 1391 ] [ 21:48 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حضرت یوسف (ع) از دیدگاه قرآن:

حضرت یوسف از پیامبران بزرگ الهی و تنها پیامبری است که در یک سوره مستقل در قرآن به بیان سیره ی وی پرداخته شده است.قرآن یوسف پیامبر را از بندگان (مخلص) خدا معرفی می کند(ر.ک :سوره ی یوسف آیه 24) و به شهادت قرآن شیطان را هرگز یارای اغواء بندگان مخلص خدا نیست (ر.ک: حجر آیات 39 و 40) و بدین سبب یوسف(ع) به مقام " اجتباء " (برگزیده شدن از سوی خدا) رسید؛ و خدا علم تاویل احادیث را به او آموخت و نعمتش را بر وی تمام کرد و او را به اجداد صالحینش ملحق ساخت(ر.ک: یوسف آیه 6) یوسف پیامبر، بزرگوارانه از گناه در گذشت و به خواسته های نفس اماره پشت پا زد (ر.ک: یوسف آیات 23؛24 و 53) وی شجاعانه زندان را بر گناه ترجیح داد(ر.ک: یوسف آیه 33) و نیز در زندان به ترویج یکتاپرستی و هدایت انسان ها پرداخت(ر.ک: یوسف آیه 39) به شهادت قرآن، یوسف پیامبر به خاطر شایستگی هایش به دربار فرمانروای مصر تقرب یافت و به صدارت و وزارت آن دیار رسید(ر.ک: یوسف آیات 54 و 75) . حضرت یوسف(ع) همچون دیگر اولیاء الهی، مظهر رحمت خداست و در ملاقات سوم با برادرانش؛ آنگاه که آنها یوسف را شناختند و عذرخواهی کردند ، وی با تواضع و گذشتی که شایسته ی پیامبران الهی است از آنها در گذشت (ر.ک: یوسف آیات 91 و 92)

..............................

برخورد یوسف (ع) با پدر و مادرش قرآن:

(فلما دخلوا علیه آوی الیه ابویه و قال ادخلوا مصر ان شاء الله آمنین* و رفع ابویه علی العرش و خرو له سجدا...و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادرش را "در آغوش گرفت" و نزدیک خود جای داد و گفت: همگی در مصر وارد شوید که انشاالله در امنیت خواهید بود* و پدر و مادرش را بر تخت نشاند و همگی برای او سجده کردند...یوسف آیات 99 و 100) دو آیه فوق بیانگر شیرین ترین لحظات داستان یوسف پیامبر است؛ آنگاه که خانواده ی او پس از سال ها فراق برای دیدار او به مصر آمدند. آیات با بیانی کاملا صریح و شفاف احترام فوق العاده ی یوسف به پدر و مادرش را بیان می دارد:

1)    علامه طباطبایی در ذیل آیات فوق می نویسد: " مفسرین در تفسیر جمله ی  (آوی الیه ابویه) گفته اند: پدر و مادرش را در آغوش کشید و این که فرمود (فلما دخلوا علی یوسف) ظاهر در این است که یوسف به منظور استقبال از ایشان از مصر بیرون آمده و در خارج از مصر ایشان را در آغوش گرفته بود و آنگاه به منظور احترام و رعایت ادب گفته است : داخل مصر شوید..." (ر.ک: تفسیر المیزان ج 11 ص 336)

2)    تفسیر نمونه از جمله (دخلوا علی یوسف) که مربوط به بیرون از دروازه ی مصر است، استفاده کرده که یوسف (ع) دستور داده بود در آنجا خیمه ای برپا کنند و از پدر و مادر وبرادران پذیرایی مقدماتی به عمل آورده است.(ر.ک: تفسیر نمونه ج 10 ص 79)

3)    علامه طباطبایی در المیزان، بیان جمله (ان شاء الله آمنین ) را رعایت ادبی بی سابقه و بدیع از یوسف می داند چرا که (...هم به پدر و مادرش امنیت داده و هم رعایت سنت و روش پادشاهان را که حکم صادر می کنند نموده و هم این حکم را مقید به مشیت خدای سبحان کرده ... ظاهر سیاق می رساند که خاندان یعقوب (ع) بدون داشتن جواز از ناحیه ی پادشاه نمی توانستند وارد مصر شوند و به همین جهت بوده که یوسف در ابتدای امر به ایشان امنیت داد) (ر.ک: المیزان ج 11 ص 336)

4)    عبارت (و رفع ابویه علی العرش) نیز اوج احترام و ادب یوسف را به پدر و مادرش می رساند، علامه طباطبایی در این خصوص می نویسد:

"... و این که فرمود: (و رفع ابویه علی العرش) معنایش این است که یوسف پدر و مادرش را بالای تخت سلطنتی برد که خود بر آن تکیه می زد" (ر.ک: المیزان ج 11 ص337)

5)    مگر نه این که در آیات قرآن احترام به پدر و مادر از چنان اهمیتی برخوردار است که در ردیف اطاعت از خدا ذکر شده است؟ (ر.ک: اسری آیه 23 و بقره آیه 83)مگر نه این که یوسف؛پیامبر و هادی و مربی بشریت است؟ و مگر نه این که خداوند کوتاهی های پیامبران را که در حوزه ی تربیت و هدایت موثرند، در قرآن بیان و نقد فرموده است؟ (ر.ک: بقره 36 و اعراف آیات 20 تا 24 و صافات آیات 139 تا 144 و....) آیا می توان پذیرفت که یوسف پیامبر با آن همه عظمت مقام، چنین خطایی را مرتکب شود و قرآن متذکر آن نگردد؟ با توجه به آنجه گذشت ؛ دریافتیم که متن این دو روایت با ظاهر آیات قرآن در تضادند و نمی توان آنها را به عنوان حدیث صحیح پذیرفت.

.............................

ادامه دارد

 

[ جمعه 24 آذر 1391 ] [ 17:8 ] [ محمدحسین تقوایی ]

ای کسی که نیکی را آشکار کنی و ای کسی که زشتی را پنهان سازی؛ ای آنکه کسی را به گناه نگیری و ای آنکه پرده ی کسی را ندری...ای آنکه آمرزشش گسترده و دو دستش به رحمت گشاده؛ای همراه هر نجوا و ای سرانجام هر شکایت....

.................................................................

                                      بخشی از دعای جوشن کبیر

 

[ پنج شنبه 23 آذر 1391 ] [ 19:29 ] [ محمدحسین تقوایی ]

اشاره :

فقیه اهل بیت (ع) و عارف الهی مرحوم آیه الله حاج میرزا محمود نظام(رحمه الله علیه) از علماء وارسته شهرستان فساست که در مدت حیات طیبه ی خویش منشا خدمات ارزنده ای در شهرستان فسا شده اند. آنچه پیش رو دارید، مختصری از زندگی نامه ی آن دانشمند فقید به قلم فرزند بزرگوارشلن آیه الله حاج میرزا محمد باقر نظام می باشد:

عالم ربانی و فقیه سبحانی حضرت آیه الله حاج میرزا محمود نظام (قدس سره الشریف) در سال 1323 ه.ق (1284 ه.ش) در شهرستان شیراز و در خانواده ی علم و اجتهاد دیده به جهان گشود. والدش مرحوم آیه الله نظام العلماء از علماء بنام و از نوادگان محقق بزرگ،مرجع فقید مرحوم شیخ حسین بحرانی برادرزاده ی فقیه محقق شیخ یوسف بحرانی صاحب کتاب (حدائق الناضره) می باشد. معظم له پس از پایان سطوح عالیه در شیراز در سال 1314 شمسی _سال مبارزه با حجاب_ رهسپار حوزه ی علمیه ی نجف اشرف گردید و از جلسات درس اساتید بزرگی چون: آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمد کاظم شیرازی و میرزا آقا اصطهباناتی و سایر مراجع استفاده ی شایان نموده و به اخذ اجازات اجتهاد نائل آمد.سپس به دستور مرحوم آیه الله اصفهانی به سامرا عزیمت نمود و در آنجاوارد حوزه ی درس آیه الله العظمی میرزا محمود شیرازی شد و مورد اعتماد و مشورت ایشان قرار گرفت و به افتخار دامادی و مصاهرت آن مرحوم نائل گردید.

در سال 1338 اهاالی شهرستان فسا که شهر آبائی ایشان بود،طی درخواست های مکرر از مرحوم آیه الله العظمی بروجردی(قدس سره)تقاضای اعزام ایشان به فسا نمودند و معظم له به دستور آیه الله العظمی بروجردی رحل اقامت در فسا افکند و منشا آثار خیر از قبیل تاسیس و احیاء مدارس دبنیه و مساجد و موسسات عام المنفعه بوده است.

مرحوم آیه الله نظام از سال 1342 که مبارزه ملت قهرمان ایران به رهبری امام خمینی شروع شد،همراه با روحانیون فارس در مبارزه با رژیم طاغوت همگام و در بیداری افکار مردم به خصوص نسل جوان نقش موثر ایفا کرده اند.معظم له دارای نمایندگی تام الاختیار حضرت امام (ره) در مسائل شرعی بوده و همواره برای پیشبرد تعالیم عالیه ی اسلام،قرآن و اخلاق اسلامی خدمات ارزنده ای داشته اند.

تا این که آن فقید سعید پس از اداء نماز صبح در 21 شعبان 1405ه.ق(22 اردیبهشت 1364 ش)در اثر سکته قلبی دار فانی را وداع و به ملکوت اعلی پیوست و عموم مردم را داغدار نمود که شرکت قاطبه ی مردم فارس؛هیئات و دستجات سینه زنی و در پیشاپیش،جامعه روحانیت فارس و ائمه ی محترم جمعه ی استان شاهد بر این معنی است.

روحش شاد و رضوان خدا براو باد.

 

[ پنج شنبه 23 آذر 1391 ] [ 16:55 ] [ محمدحسین تقوایی ]

مقدمه:

بسیار شنیده ایم که حضرت یوسف(ع) زمانی که پدر ومادرش به مصر آمدند و او فرمانروای آن دیار بود؛آنچنان که شایسته بود پدر و مادرش را احترام نکرد و بدین سبب خداوند نور نبوت را از نسل یوسف(ع) برداشت و به عقوبت این عمل از نسل وی پیامبری مبعوث نشد! آیا واقعا یوسف پیامبر(ع) مرتکب بی احترامی به پدر و مادر شد؟ ریشه ی این داستان ار کجاست؟ آیا این داستان با شخصیت یویف از دیدگاه قرآن تضاد ندارد؟ این مقاله در صدد بررسی علمی این داستان از منظر قرآن و حدیث می باشد.

ریشه ی داستان:

سرچشمه این داستان دو روایت است که با الفاظ مختلف اما معانی یکسان در دو کتاب اصول کافی (ثقـه الاسلام کلینی؛ج5؛باب کبرص 222) و علل الشرایع (شیخ صدوق؛ج1؛ص55)آمده است. در این روایات تصریح شده است که هنگامی که پدر و مادر یوسف(ع) بر وی وارد شدند؛ عزت پادشاهی یوسف(ع) را فرا گرفت و از اسب پیاده نشد، جبرئیل فرود آمد و از یوسف خواست تا دستش را بگشاید،آنگاه نور نبوت از دست یوسف(ع) خارج شد و به عقوبت این عمل از نسل وی پیامبری به وجود نیامد! در این مقاله و طی چند قسمت ابتدا تضاد این دو روایت را با قرآن بررسی می کنیم، سپس به بررسی سندی آن دو می پردازیم تا ضعف و ساختگی بودن این داستان به طور علمی روشن شود...

ادامه دارد...

 

 

[ سه شنبه 21 آذر 1391 ] [ 21:43 ] [ محمدحسین تقوایی ]

فخر غلامی ات به دو دنیا نمی دهم

سرمایه من است و به سودا نمی دهم

زیبا رخان اگر همه یوسف شوند ،من

دل جز به عشق یوسف زهرا نمی دهم

بزم عزای حضرت ارباب و یاد یار

یک لحظه اش به جنت اعلا نمی دهم

اینجا بهشت و "تحتها الانهار" اشک من

ارزان ز دست خویش من آن را نمی دهم

یک قطره از محبت ارباب بی کفن

عالم اگر شود همه دریا نمی دهم

این قصر پادشاهی ارباب و من غلام

این منصب من است، به دنیا نمی دهم

.........................................

سروده ی: محمد حسین تقوایی

 

[ دو شنبه 20 آذر 1391 ] [ 21:52 ] [ محمدحسین تقوایی ]

چون دید دلم تورا،در این دام نشست

در مستی چشم تو به یک جام نشست

هستی که سکون نداشت از بعد حسین

چون دید تو را نشست،آرام نشست

..............................

تا عشق به سوی خود سبکبارت خواند

در محفل سجده گاه بسیارت خواند

چون دید که بیمار نگاه عشقی

ای قبله ی اهل بیت!بیمارت خواند

................................

سروده ی: محمد حسین تقوایی

 

[ یک شنبه 19 آذر 1391 ] [ 21:12 ] [ محمدحسین تقوایی ]

باز امشب بهانه دارد دل

غربتی بی کرانه دارد دل

سینه ای بی شکیب دارم من

سوز "امن یجیب" دارم من

باز در دل،دل بقیعی من

باز شد زخم،زخم شیعی من

 

بقيه در (ادامه مطلب)

 

 

ط

ادامه مطلب
[ شنبه 18 آذر 1391 ] [ 20:27 ] [ محمدحسین تقوایی ]
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1393
فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 فروردين 92
امکانات وب